جدول جو
جدول جو

معنی حفظ شدن - جستجوی لغت در جدول جو

حفظ شدن
(وَ دَ)
بخاطر سپرده شدن. بیاد گرفته شدن. از بر کرده شدن، بخاطر سپردن. بیاد گرفتن. ازبرشدن، محفوظ شدن. نگاه داشته شدن
لغت نامه دهخدا
حفظ شدن
بیاد گرفته شدن
تصویری از حفظ شدن
تصویر حفظ شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جفت شدن
تصویر جفت شدن
با هم برابر شدن مانند هم شدن
به هم پیوستن، به هم پیوستن نر و ماده، مقاربت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظفر شدن
تصویر ظفر شدن
پیروز شدن، دست یافتن به مراد، غلبه کردن، ظفر یافتن
فرهنگ فارسی عمید
(پَ / پِگِ رِ تَ)
برطرف شدن. زایل شدن. (ناظم الاطباء). زدوده شدن: نزدیک بود که کاربزرگ شود و شکست و رخنه کند پس صباح کرد و حال آنکه هر بلائی دفع شده بود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 312).
کز شکسته آمدن تهمت بود
وز دلیری دفع هر ریبت شود.
مولوی.
، خارج گشتن. (ناظم الاطباء) ، از مخرج زیرین حیوان بیرون شدن فضول یا چیز بلعشده. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(شُ دَ)
گرفتن. یاد گرفتن. برکردن. از بر کردن. بخاطر سپردن. توقم. فراگرفتن. نگاه داشتن به ذهن، محافظت کردن. نگه داشتن. نگاهداری کردن. حراست. صیانت. بقو. بقاوت. گوش داشتن. پاس داشتن. ضبط. رجوع به حفظ شود، حفظ کردن از، پائیدن از. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ دَ)
سقوط کردن. افتادن. افکنده شدن. انداخته شدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از قفل شدن
تصویر قفل شدن
بند شدن درگای
فرهنگ لغت هوشیار
نگهداری، از بر کردن اوز حالی که شاه از او جوید - همه از بر به جمله بر گوید (سنایی - حدیقه) ورم کردن نگهدای کردن نگاهبانی کردن، بیاد سپردن از بر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفت شدن
تصویر جفت شدن
مباشرت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حبس شدن
تصویر حبس شدن
بندیدن زندانی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیف شدن
تصویر حیف شدن
تباه شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
از بر کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
للحفاظ على
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
Conserve, Preserve, Uphold
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
conserver, préserver, maintenir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
לשמור , לשמר , להחזיק
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
محفوظ رکھنا , محفوظ کرنا , برقرار رکھنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
সংরক্ষণ করা , সংরক্ষণ করা , ধরে রাখা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
kuhifadhi, kudumisha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
korumak, desteklemek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
보존하다 , 지지하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
保存する , 支持する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
อนุรักษ์ , รักษา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
संरक्षित करना , बनाए रखना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
mengawetkan, melestarikan, menegakkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
conserveren, bewaren, handhaven
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
conservar, preservar, mantener
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
conservar, preservar, manter
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
保存 , 支持
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
zachować, podtrzymywać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
зберігати , підтримувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
erhalten, bewahren, aufrechterhalten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
сохранять , поддерживать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حفظ کردن
تصویر حفظ کردن
conservare, preservare, mantenere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی